کد مطلب:316739 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

ساقی لب تشنگان


در كنار علقمه سروی زپا افتاده است

یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است



در فضای رزمگاه نینوا با شور و آه

ناله ی جانسوز ادرك یا اخا افتاده است



شه سوار اسب شد با سر به میدان روی كرد

تا بیند جسم عباسش كجا افتاده است



ناگهان از صدر زین افكند خود را بر زمین

دید بسم الله از قرآن جدا افتاده است



تا كنار نهر علقمه بوی عباسش كشید

دید خاك سیه صاحب لوا افتاده است



كرده در دنیای خون ماه بنی هاشم غروب

تشنه لب سقای كربلا افتاده است



دست خود را بر كمر بگرفت و آهی بركشید

گفت پشت من زهجرانت دو تا افتاده است



خیز بر پا كن لوا آبی رسان اندر حرم

از چه رو بر خاك این قد رسا افتاده است



بهر آبی در حرم طفلان من در انتظار

از عطش بنگر چو شوری خیمه ها افتاده است



[ صفحه 151]





هر چه شه نالید عباسش ز لب لب برنداشت

دید مرغ روح او سوی سما افتاده است



گفت پس جسم برادر را برم در خیمه گاه

دید عضوی از اعضایش جدا افتاده است



حال زینب را مگر از شه چون شنید

دست عباس علمدارش جدا افتاده است [1] .




[1] علامه به نقل از گلچين دل سوختگان، ج 1، ص 201 - 202.